خشک تر و تازه

سبزه وار، دیار همت، روستای خشک، خشک قائنات، دهات خشک، خشکی ها، بخش سده، بخش آرین شهر، خشک برکوک، خشک بیرجند.

خشک تر و تازه

سبزه وار، دیار همت، روستای خشک، خشک قائنات، دهات خشک، خشکی ها، بخش سده، بخش آرین شهر، خشک برکوک، خشک بیرجند.

نقش تربیت در سرنوشت(از هر دری سخنی)

دشوار ترین قدم همان قدم اول است.

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سر نوشت خود را در دست می گیرید.(کوروش کبیر).

این خاطره مربوط به یکی از خشکی هاست که نامش را (م.ر) معرفی کرد و سخن چنین آغاز نمودد:

 شاخصه های  مردم ایران قبل از انقلاب با اکنون قابل مقایسه نیست.پاکی و صداقت و درستی و امانت در جامعه بیشتر یافت می شدوانسان مداری و اخلاق نیکو در جامعه حاکم بود .گفتار نیک،پندار نیک و رفتار نیک ،الگوهایی بودند که مردم رعایت می کردند.جامعه  یک ظاهر سکولار داشت ،اما اخلاق حاکم بود ،در روستاها بجای شورا،خانه انصاف بود که با مردم بسیار مستبدانه رفتار می کردند،اگرچه نظم و انظباط در آن حاکم بود.از آن جایی که نظام حکومتی اسلامی نبود ،خیلی از واژه هایی عربی در ذهن و زبان مردم  جاری نبود و گویش مردم در حد گویش محلی و قدیمی و فارسی محدود می شد.

  ادامه مطلب ...

شنای کرا ل در دمای 10درجه زیر صفر در خشک(از هر دری سخنی)

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست(فروغ فرخزاد).

این شعر فروغ مصداق دوستی آقای شمس الدین مرادی و من در دوران کودکی است که ماجرای سختی را برای مان رقم زد.

دوره دبستان را طی طریق می کردیم یعنی سال 1350 حدود 45 سال پیش،دوست خوبم آقا شمس در دی ماه در ماههای اوج سرما و یخبندان،آن هم در آنموقع که دمای هوا نسبت به این روزها حد اقل 5تا 6 درجه سردتر بود ،کله سحر ساعت حدود 6 صبح شنبه آمد به خونه ما ودق الباب کرد ومرا صدازد، مادرم گفت سر صبح به کی کار داری،گفت به محمود بگویید بیاید که کاری فوری دارم.مادرم بنده خدا از همه جا بی خبر مرا وجولوند،که پاشو،پاشو،رفیق تو اومده مگه کار فوری داره ،بچه وراوساخ بومده تو هنوز دخوو هستی؛خجالت هم خوب چیزه یه !مره خوو وانمگذاشت و بیدار نمی شدم،که ناگاه تپ و تپ  من شروع شد وبا انواع و اقسام روشها ی بیدار باش آن زمان ،مثل پوسیک ورکندن و غیره به جون من فلک زده افتاد و خلاصه گریون و فرشون از خوو بیدار شدم،آن دم اگر چاقوی رستم به بدنم فرو می کردند دریغ از ذره ای خون ،عصبانی و شدیدا ورخو بودم و فحش و بدو بیراهی نبود که نثار شمس نکردم ،مخلص اما با چشمانی پر جیک و کله تاس و با یک جلوقسه و تنبون گله گشاد که چند نفر دیگه هم داخلش جا می شدند از خوو ورخاستم،حالا برف روی زمین و هوا بی نهایت سرد و یخبندان.

  ادامه مطلب ...

خبرهای جوراجور از خشک ما

هر دم از این باغ بری می رسد               تازه تر از تازه تری می رسد

1-تیر ماه امسال ماهی پر از شادی و نشاط  برای ما بود ،آسفالت ،کاره نیم کاره ی خیابان وصله دار خشک و همچنین عروسی با دهل و سرنا و وجود نوجوانان با پتانسیل عالی وتمامی اینها بعلاوه حضور پررنگ فرزندان و نوه ها  با عث شده بود که به کالبد نیمه جان سالمندان روح تازه ای دمیده شود.و این ترو تازگی و شادابی را مدتهای مدیدی بود که خشک بخودش ندیده بود .واین موارد را به فال نیک می گیریم تا پیران ما از نومیدی رهانیده شوندو باشد که لبخند همیشه در لبهایشان نمایان باشدو این بزرک ترین هدیه به آنهاست.

2-تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف      مگر اسباب بزرگی همه آماده شوند.

خشک به لحاظ آنکه بزرگ زاده شده و بزرگان زیادی در آن بالیده اند ،سخاوتمندانه ،دار و ندارش را برای همه در طبق اخلاص قرار می دهد.در عهد دقیانوس ،آس هایش را  در اختیار کشاورزان منطقه و مدرسه اش را برای تمام نو نهالان  دور و نزدیک و از همه مهمتر آبش را برای ده دوست و همسایه کلاته بالا و به تازگی معادن سنگ موزاییکی اش را برای دهات دیگر . در اینجا به یاد عارف مشهور عطار می افتم که می گوید:

ای پسر در مردمی مشهور باش     از بخیلی و تکبر دور باش

با سخا باش و تواضع پیشه گیر     تا شود روی دلت بذر منیر.

حالا منتظریم نسخه بعدی که برای خشک پیچیده شود ،چه خواهد بود.

 

از هر دری سخنی


در این پست خاطره هایی از خشکی ها نگاشته میشود که در نوع خودش بی نظیر واز دانش ,بینش وکیش ممتاز شخصیتی برخوردار باشد.و انتظار میرود دوستان طبق گفته حافظ عمل نموده ودر بیان دل نوشته هایشان محافظه کار نباشند:

فاش می گویم و از گفته خود دل شادم      بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

اولین مورد:

در حدود 70 سال پیش چند تن از پدران ما از جمله  شادروانان ملا محمدحسین عباس(آقای غلامی)،ملا محمد رمضان(آقای مرتضوی)،ملا علی حمید  ،


ملا عیسی حمید(آقایان عبداللهی) و ملا محمد نوروز( آقای روزی) برای چوداری رهسپار دیار غریب می شوند.در همان زمان هم ،ولایت ما گاه و بیگاه دچار 

قحطی و خشکسالی های متمادی می شود و پرخو ها و کندیک ها هم خالی از گندم و با این بی بارندگی تمام دارایی آنها یعنی گوسفندان کس مخر شده و 

یک گوسفند حتی با یک پول  سیاه نارو هم معامله نمی شود  لذا گوسفندا را  برای فروش برداشته و توشه راه  آنها دو سه قران پول از برای روز مبادا  و تکه 

  ادامه مطلب ...

طب سوزنی در خشک


سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی          که ماهم در  دیار خویش سری داریم و سامانی

سری که عشق ندارد کدوی در باغ است               لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است




طب سوزنی یکی از روش‌های درمان در بلوک شرق خصوصاً کشورهای چین و ماچین مثل چین،ژاپن و دو کره می‌باشد که صدالبته در بسیاری از بیماری‌ها ،ثمربخش می‌باشد.و تعجب نکنید که این روش درمان در خشک در فصول مختلف سال همراه با فراز و نشیب‌هایی کماکان تداوم دارد.

قبل از اینکه وارد موضوع طب سوزنی شویم،لازم  است چند نکته درباره آنهاییکه باغی یا خدی یا لک زرشکی در خشک دارند را یادآوری نمایم:شما اگر زمینی داشته باشیدکه  دارای دال و درخت بوده و نیاز به سوو کنی هم داشته باشد و شما وقت نکرده باشید آن را سوو کنید و پر از خار و خاشاک و پفتل باشد ،هرکس که از کنار زمین زار بگذرد   آن حالت را ببیندقطعا چند تا فحش و پدر لعنتی نثارتان خواهد کرد که هیچ و به چند جا پیغام ،پسغام می‌دهد که به فلانی بگویید بیاید و لک یا خدش را سوو نماید و تا سوو نکنید هم آرامش به خودتان نخواهید دید،پس بهتر آن است تا دیر نشده و آبرویی برایتان مانده است دست بکار شده و آن را تمیز و مثل یک دسته‌گل نمایید ،آن موقع هست که به‌به و چهچه شروع‌شده و شمارا به عرش اعلا می‌برند و پدربیامرزی نثارتان می‌کنند و از شما بهتر و سختکوشتر و سکه کارتر ،عالم به خودش ندیده است......

 

ادامه مطلب ...