خشک تر و تازه

سبزه وار، دیار همت، روستای خشک، خشک قائنات، دهات خشک، خشکی ها، بخش سده، بخش آرین شهر، خشک برکوک، خشک بیرجند.

خشک تر و تازه

سبزه وار، دیار همت، روستای خشک، خشک قائنات، دهات خشک، خشکی ها، بخش سده، بخش آرین شهر، خشک برکوک، خشک بیرجند.

نقش کلبه های آبی در خشک

دیگران کاشتند و ما خوردیم         ما بکاریم و دیگران بخورند

در روستای خشک ،قبل از انقلاب ،سه تا کلبه آبی(کلبه کلو) بود;که عبارت بودند از:

1-کلبه کلو واقع در پی شهر: در این کلبه روان آبهای کوچه پس کوچه های منطقه پیش کمر و پای هون و مین بیابون وبخشهای از مرکز ده به آن سرازیر میشدو در زمستان و بهار چشم انداز زیبایی را برای مردم شکل می داد.اما شوربختانه در زمان قبل از انقلاب توسط خانه انصاف فروخته شد و یکی از بهترین حوضچه های زیبای خشک که نقش بی بدیلی در آبادانی خشک داشت،نابود گردید.

2-کلبه قبرستان: در این کلبه اگرچه سرچشمه های کمتری داشت معهذا قابلیت خوبی برای ذخیره آبها داشت که آنهم در بعد از انقلاب توسط شورای اسلامی بعد از طرح هادی پرگردیدو این حوضچه زیبا را نابود کردند.

3-کلبه گنده اوو(ganda ow) واقع در کنار کشمون خشک :در این کلبه ،آبهای سرریز کلبه کلو و بقیه بخش های ده در آن جای می گرفتند وشوربختانه آنهم امروزه حال خوشی ندارد و در حال نابودی است.

 این کلبه های آبی نقش مهمی در ذخیره‌سازی آب روان های کوچه ها و پشت بام ها را داشتند و طوری طراحی خدادادی شده بودندکه بعد از هر بارندگی  آبها در آنها برای سفرها ی زیر زمینی پس انداز میشد و چاههای خشک همیشه مملو از آب بود .

مورد بعدی این که حجم آب کلبه ها،اعتماد بنفس خوبی به مردم می داد

مورد سوم اینکه ،مردم از نظر روحیه شاد بودند،در زمستانها افراد حول کلبه ها می نشستند و از هر دری سخن می گفتند.و از خشکسالیها حسابی نداشتند.

ما به دست خود بر اثر ندانم کاری محیط زیست زیبا و جاذبه خشک را از بین بردیم.

آیا می شود بار دیگر آنها را احیا کرد؟با چه قیمتی؟

شادروان خانم سیمین بهبهانی شعری سروده اند در رابطه با وطن: در اخلاق جهانشهری وطن کره خاکی است در مقاس کوچکترکشور و کوچکتر از آن زادگاه:

دو باره می سازمت وطن        گرچه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می زنم     گرچه با استخوان خویش

دوباره می پویم از تو گل         به میل نسل جوان تو

دوباره می شویم از تو خون    به سیل اشک روان خویش.



قدم نو پای علم جدید در خشک

توانا بود هرکه دانا بود  زدانش دل پیر برنا یود (فردوسی پاکزاد)

در دهه 20 در بیشتر مناطق روستایی ایران و خصوصا قاین،مردم با علوم جدید یا مدارس نه تنها مانوس نبودندبلکه آن را علم شیطانی می پنداشتند و از فرستادن فرزندانشان به مدرسه اکراه داشتند.

سواد خواندن و نوشتن بر اساس علوم قرانی و مکتب ها  به افراد آموخته می شد،سی پاره ها،وتدریس بر اساس حروف ابجد مرسوم بودبه عنوان مثال:

الفا به زر آ،جیم و دال زر جد می شود ابجد

در آنزمان مردم  در خشک به تمام معنی خودکفا بودند،غذایشان طبق شعار سال 1395سازمان بهداشت جهانی غذا، از مزرعه تا سر سفره بود،غذاای سالم،نان سبوس دار،سیب زمینی،پیاز،گندم،جو،چغندر ،شلغم محصولات عمده آنها را تشکیل می داد..

زمستان،صبحانه آنها بیشتر مواقع چغندر و شلغم پخته بود وتا ظهر هیچ نمی خوردند وبه خاطر قحطی و خشکسالیهای ممتد ،اعتقاد داشتند که اگر تا ظهر نانی خورده شود با عث دل درد و بیماری خواهد  شد.

برای درمان بیماریها،مردم دست به دامان دعانویسان می شدند و کمی  و بیش به دکترهای محلی که خرده سوادی هم داشتند و احیانا بطور دهان به دهان  واز سوی بزرگان قوم تعلیم می گرفتند و شاید هم دسترسی به کتابهای ابو علی سینا داشتند،مراجعه می کردند.

لباسشان را از پشم گوسفندان با وسیله ای به نام جلک می ریستند(به نخ تبدیل ) و با دستگاههای محلی  می بافتند وبه پارچه تبدیل می کردند.

در چنین اوضاع و احوالی ،طرح مدرسه با علوم جدید به کفر گویی وعلم شیطانی برابری می کردو پیاده کردن ان علاوه بر مشکلات مادی و تدارک معلم و کتاب و کاغذ و قلم ومخالفت مردم ،به یک شاهکار شبیه است  تا یک  کار ساده.اما از آنجایی که مردم خشک سفارش پیر داشتند،پذیرش مدارس جدید،راحت تر مورد قبول واقع گردید.


مطالب ذیل برگرفته از مصاحبت با استاد ارجمند آقای غلامحسین پاک در باره مدرسه خشک می باشد:

مدرسه دبستان محمدی خشک در سال 1319 به بهره برداری رسید و تا سال 1332به صورت غیر انتفاعی اداره می شد و اول مهربرای این که مردم تشویق شوند به بچه ها کاغذ،کتاب،قلم و یک دست لباس(کت و شلوار) بطور مجانی می دادند و به معلمی که مجوز کار  اداره فرهنگ آنزمان داشت را  به استخدام  در اوردند و اینها همه از طرف سرکاری تامین می شد و قرانی از مردم اخذ نمی شد.

مدیریت خوب با عث ازدیاد دانش آموزان شدتا اینکه در سال 1332 بطور رسمی به اداره فرهنگ واگذار گردید.

ساختمان مدرسه ابتدا در نزدیکی استخر آب روبروی منزل شادروان آقای نظر علی بیک ساخته شد و بعد از بازدید(سبزیان) رییس اداره فرهنگ با توجه به عبور جوی آب ،آنجا را مناسب ندیدند وجای فعلی را پیشنهاد نمودند که جوی روان آب از وسط مدرسه ،آن را دلنشین تر نمود.

نام معمار مدرسه: آقای غلامرضا انصافی

مدیران مدرسه به ترتیب عبارت بودند از: آقایان:سیادت،رازقی،راتقی،پسندیده،کبابی،یوسفی،پاک،................

در این مدرسه بتدریج(از زیر بار خرافات کمی خلاص شدند) از جاهایی همچون سده،گازار،مهمویی، دشت مهمویی ،جینان،برکوک  شوراب،میریک،اوجان،زمانی،کرشک،سینیدر،بنخونیک،گرازان، برج محمدان گل گنج، روشک ،کلاته بالا ،کلاته رحمانی،شاخن،و......برای تحصیل به خشک می آمدند.

بزرگان زیادی در این مدرسه بالیدند و به مدارج بالای علمی رسیدند.

این مدرسه امروز افتخار نسل قدیم ماست و میراث دار فرهنگ نه تنها خشک بلکه منطقه پسکوه قاین است.


ادامه دارد ،عکس خواهیم گذاشت از ارسال عکس  که بنحوی از انحا  به مدرسه ارتباط پیدا می کند،مربوطه دریغ ننمایید



چالش اخلاق در دعوای عده ای از جوانان خشکی و تعدادی از جوانان اوجان

وصلت بین دو خانواده از خشک و او جان ،تقابل جهل  و نادانی  را رقم زد.آنهایی که آتش بیار معرکه می شوند و خود به تهران می گریزند و دنیایی از مشکلات برای سالمندان دو روستا بر جای می گذارند.چرا ؟ ریشه این جهالت در چیست؟چرا جوانان ما خانه خرابی را با شجاعت  اشتباه میگیرند.اخلاق را در کجا باید جستجو کرد،عقلانیت را چی؟

چرا کوچکترها از بزرگان حرف شنوی ندارند؟

همیشه بخش بزرگ ساکت  جامعه تحت تاثیر بخش کوچک فعال آسیب رسان جامعه  به خطر افتاده اند.

ظرفیتهای جذب گردشگری در خشک

اگربجای  شورای یکدست،خشک از شورای کامل و صد البته انتخابی بهره می برد،حال و روز ما بهتر از این بود،با تمام احترامی که برای اعضای شورا قایلم وآنها هیچ نقشی در روند بر قراری آن  بدین شکل نداشتند......ادامه دار

ایا شورای اسلامی یکدست و دهیار خشک توانایی حل پیچیدگیهای روستایمان را دارند گر نه چرا؟

با تحولات فعلی در خشک دورنمای شهری شدن آن دور از انتظار نیست ساز و کارها نشان از تغییرات چشمگیر و سریع می دهدلذا لازم است تا همه دست اندر کاران  دست به دست هم داده وبا همفکری و همدلی راهکارهای مناسبی را برای آینده خلق کرد.

خشک مدتهای مددیست که لای منگنه تعصب و کوته نظری و انحصار گرایی دست و پا می زند و اگر موقعیت جغرافیای مناسب و ایده ال ان نبود شایدهم اکنون من نیز انگیزه ای برا ی پیشرفت و ترقی آن در ذهن نداشتم.اما موقعیت استراتژیک-فراوانی نسبی آب-هوای خوب و از همه مهمتر دعای بزرگان - ووجودزیر ساختارهای فرهنگی بسیار غنی همچون مدرسه کهن و اقتدار جامعه دانشی ونسل نو اندیش برامده از مدرسه خشک(1319) امید می رود که با روند شکل گیری تشکل های مدنی همچون گروههای داوطلبی که برای سالمندان غذای گرم تهیه می کنند ،در زمان نه چندان دور وجود مدنیت وشکل و شمایل شهری و فضاهای سرسبز و آموزشی و تفریحی را در خشک شاهد باشیم.