خشک تر و تازه

سبزه وار، دیار همت، روستای خشک، خشک قائنات، دهات خشک، خشکی ها، بخش سده، بخش آرین شهر، خشک برکوک، خشک بیرجند.

خشک تر و تازه

سبزه وار، دیار همت، روستای خشک، خشک قائنات، دهات خشک، خشکی ها، بخش سده، بخش آرین شهر، خشک برکوک، خشک بیرجند.

خشک و شورای یکدست آن

آنچه که حق است نه کم می دهند گر نستانی به ستم می دهند 

شورای خشک با تمام حواشی خویش بالاخره تثبیت شد و سه نفر از دو گروه انتخاب شدند.اما هنوز شروع نشده از هم پاشید 

آقایان: 

1-نیاز علی  رحمانی 

2-محمد میری 

3-علیرضا نداف 

چهارمین نفر آقای امیر پور که در پی کناره گیری  نفر اول معرفی گردیدند این پرسش مطرح است که چرا آقای رحمانی استعفا دادند؟ چرا ایشان بدون مشورت با مردم انصراف دادند؟چرا استعفا ی ایشان به راحتی پذیرفته شد؟

در قبل از انقلاب حانه انصاف بود و  کلی دبدبه،اما فارغ از هرگونه گروه بندی به شکل امروزی،خودی و غیر خودی،آشنا و بیگانه،این طایفه و آن طایفه ،و نهایتا لپ کلام این مذهب و آن مذهب مطرح نبود ،شاید هم خیلی به کار خلق رسیدگی نمی شد ،اما دغدغه دین و دنیا را داشتند.اما امروز چی؟چه اموری در اولویت شورا قرار دارد؟ 

معیار گزینش افرادبرای  شورا چیست؟انشقاق و تفرقه تا کی و چرا؟چه کسانی از این همه جدایی سود می برند؟قطعا خشکی ها نخواهند بود.پس چرا؟ 

ادامه دارد

تاثیر کدام یک بر رفتار،گفتار و کردار خشکی ها بیشتر بوده است؟ نقره،طلا و الماس

با طرح این موضوع آدمی به یاد داستان فیل از مثنوی و معنوی مولوی می افتد که بازدیدکنندگان هریک با توجه به اندیشه هایشان از ساختار فیل حدس و گمانه هایی می زنند و فقدان نور وروشنایی و دوری نور از مکان تاریک، چه بلایی بر سر اندیشه ها وتفکرات می آید وحتی بازدید میدانی نیز مارا به واقعیت و حقیقت رهنمون نمی سازد. 

همچنان که ظرافت،شفافیت،،قیمت و نورانیت از نقره به سوی طلا و الماس،افزایش می یابد،همانطور نیز جامعه ما روند رو به رشد داشته است.در دوران نقره ،در مردم خشک جنب و جوشی کمی  دیده می شودوزنان جامعه فقط به همین بسنده می کنند که برای زیبایی قلابه ای از سکه های رایج و نارایج و قدیمی و نقره برسر کرده وبه جای تکان دادن گیسوهایشان صدای جرینگ،جرینگ نقره ها را طنین انداز می کردند.. واما مردان فقط سرمه ای به چشمان کشیده ومندیلی به سر وبیشتر در پی امرار معاش و دیگر هیچ...........؟.زیراهوا سرد و فضا تنگ ودست هاوپاها بسته و تنها کورسویی  نوربرای دیدن فیل درتاریکی موجود!دهانها بازاما دریغ ازصدایی و نوایی وهرچه بودراز و نیاز به درگاه احدیت،زبان در کام اما بیشتردر صبحگاهان در مکان مقدس در خلوت انس با خواندن مناجات وگنانها گویا بود.بگیر و ببند حاکم بود وشاهد جولانگاه جهل و  تعصب چه طلایه داران نقره وچه بیخبر از نقزه داران،هردو گروه شمشیر تعصب را از نیام کشیده بودند.نقشه های شوم بر سر بی نقره داران، وآنها در سر داشتند که نقره داران را نقره داغ کنند،طرح آنها به اسارت گرفتن ،شلاق زدن و همچون سپاهیان مغول به اسارت وکنیزی گرفتن زنان و دختران و به یغما بردن مال و منال نقره داران.و آخرین حربه تفییر مکان آنهایی که سرشان کمی بیشتر به تنشان سنگینی می کردو زبانشان قرمز تر 

دوران نقره کمی هم زمان با گذر از دوران فئودالیته در ایران بودواین دوران علی رغم تمامی شاخصه های کج و معوجش نقطه آغازین تحول و تکامل و بهبود کیفی و کمی در زندگی مادی و نوعی نگرش جدید به موارد معنوی بود.(ادامه دارد).

قصاصی که پشت خشکی ها را لرزاند

 در اوج انزجار و کینه و نفرت میراث تاریخی خانوادگی از سخت ترین قوانین اسلامی  برای به دار کشیدن  انسانی گنه کار  بهره جستند تا شاید دمی بیاسایند،ارامش گیرند و به خیال خودشان انتقام خواهرشان را بگیرند،اما همه ما خوب می دانیم این گوره نخ سلوت شده ای است که سری دراز داشته وهوشمند ترین فرد توانایی سر راست  نمودن آن نشاید.

پیشینیان  قصاص دهندگان بابی را گشودند که  نسل های جوان آنها علی رغم شاید میل دلخواهشان امروز  امر خطیر عفو و  بخشش را بر نمی تابند و هیچ میانجی گری را  به خود راه نمی دهند که مبادا در وادی عطوفت و مهربانی گرفتار آیند.
با این قصاص کمر خشکی ها شکست و نگرانی برای تداوم این جریان بس عمیق و نا پیداست.

شلغم شوربایی در انتخابات شورایی روستای خشک

به حق حرفهای نشنیده،کارهایی در خشک  انجام می گیرد که در هیچ جای ایران سابقه ندارد،در نوروز امسال که مصادف بود با کاندیدا شدن مردم برای شورا ،انگار قطع الرجال شده بود ،برای دوا هم که شده بود یک نفر داوطلب شورا یافت نمی شد، و اگر روستایی شورا نداشته باشد به معنای آنست که آدمیزادی در ده زندگی نمی کند لذا هیچ بودجه و اعتباری برای ده در نظر گرفته نمی شود و به این منظور   بنده خدا دهیار محترم ریسمان و آسمان را با یکی از دوستان بنام ع-م بهم بافتند و  تمام سوراخ سنبه ها را گشتند تا افرادی را برای شورا پیدا نمایند,ابتدا به ساکن ،افراد را شناسایی سپس خواهش و التماس برای قبول کردن کاندیداتوری شورای اسلامی.
بنده های خدا همان اول می گفتند دست از ما بکشید ما را رد می کنند ،حالا زحمت آنموقع خجالت، دهیار محترم و دوستمان با اطمینان خاطر می گفتند شما خاطر جمع باشید بقیه اش با ما،قول داده شده که کسی مردود اعلام نشود.
تا این که موقع موعود فرا رسید و از 4 نفری که کشان کشان ثبت نام به عمل آمده بود به سلامتی همگی 3 نفرشان مردود اعلام شدند.حالا چرا؟ خدا می داند.زمانی که این داستان کاندید شدن دوستان را شنیدم ناخود آگاه به یاد  عزیز نسین نویسنده طنز پرداز معروف ترک افتادم که شبیه چنین مواردی چه جوشهایی که نمی زد.
هر نغمه که پیش آرند ما با هم در شویم              هر ساز که بنوازند مابا هم در سازیم

با خار خوش در آییم گر گل بدست ناید                  بر خاک ره نشینیم گر بوریا نباشد

هر کس بهر گروهی دارد امید چیزی                   ما را امید گاهی،غیر از خدا نباشد

پیشاپیش نوروز(1396 ) سال خروس بر هموطنان فرخنده باد


ایرانیان باستان هر سالی را بنام یک حیوان نام گذاری می کردند.ودر فرهنگ بیشتر ملل هر حیوانی نماد یک سری خلق و خوی خاصی است و خروس نماد وقت شناسی است  و حسارت و صراحت کلام  و البته معرف ستیزه جویی و جنگندگی و پرخاشگری نیز هست که شور بختانه امروزه در میان بیشتر مردم....


 

ادامه مطلب ...