سنترالیسم،کلید واژه ای است که ما نیز ناگزیر از بکار گیری آن در حوزه خودمان هستیم ،گاهی مرکز گرایی چندان چنگی به دل نمی زند،اما خواه نا خواه با توجه به قانون طبیعت،این موضوع در بخشی از جامعه و مردم جاری و ساری می گردد.مثل منظومه شمسی که ستارگانی و اقماری به محوریت خورشید به دور آن می چرخند.اگر چه این سخن مقدارکی گزاف به نظر می رسد،اما خشک همیشه تاریخ خودش این مرکزیت را داشته و علی رغم بی حرمتی ها و تنگ نظریه هایی و محدودیت هایی، این مرکزیت را حفظ کرده است در زمانی بخاطر تعدد آس هایش حرف اول را در منطقه می زده است تمامی روستا ها از سینیدر گرفته تا منطقه شاخن و تگو و سده گندمشان را برای آرد کردن به خشک می آورده اند.و این موضوع باعث رونق کار و بار مردم بوده است.در این زمان جامعه پیشرفتی نداشته و تنها وسیله روشنایی روغن مندوو و اگر کمی کسی متمول بوده ،چراغ موشی هم از جایگاه خوبی برخوردار بوده است.
تحول در آس ها:خراس ها شاید اولین شبه آس هایی هستند که آرد کردن را وارد مرحله جدیدتر کرده است .چرا که قبل تر مردم از تخته سنگهایی که گودی بزرگی داشته را جهت نرم کردن محصولهای خویش بکار میبردند.خراس ها همانطوریکه از اسمش بر می آید ،عبارت است از خر +اس یعنی اینکه خر سنگهای آسیا را به دور یک محور می کشد و بتدریج حیوان های دیگری مثل گاو نیز مورد استفاده قرار گرفت. و محصول خود را بدین طریق نرم و آرد می کردند.و بعد آس های آبی جایگزین خراس شد که آثارش یکی در سنگ سیاه و دیگری اونور رودخانه خشک رخ نمایی میکند وتا حدودی می شود طریقه کار آن را ارزیابی کرد وتا دیر نشده از جوانانی که دل در گرو زندگی گذشتگان دارند ،آن را بررسی نمایند.
مورد بعدی آس بادی است که شوربختانه براثر بی توجهی آثاری از آنها باقی نمانده است.که یکی در تپه پایین خرمنو و دیگری در جایی که هم اکنون کودکستان هست و منتهی علیه منبع گازوییل حمام در سر تپه بوده است.
مورد بعدی آس با موتور گازوییلی است و در زمانی تعداد آنها سه تا چهار تا می رسید.ادامه دارد
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ماهم در دیار خویش سری داریم و سامانی
سری که عشق ندارد کدوی در باغ است لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است
طب سوزنی یکی از روشهای درمان در بلوک شرق خصوصاً کشورهای چین و ماچین مثل چین،ژاپن و دو کره میباشد که صدالبته در بسیاری از بیماریها ،ثمربخش میباشد.و تعجب نکنید که این روش درمان در خشک در فصول مختلف سال همراه با فراز و نشیبهایی کماکان تداوم دارد.
قبل از اینکه وارد موضوع طب سوزنی شویم،لازم است چند نکته درباره آنهاییکه باغی یا خدی یا لک زرشکی در خشک دارند را یادآوری نمایم:شما اگر زمینی داشته باشیدکه دارای دال و درخت بوده و نیاز به سوو کنی هم داشته باشد و شما وقت نکرده باشید آن را سوو کنید و پر از خار و خاشاک و پفتل باشد ،هرکس که از کنار زمین زار بگذرد آن حالت را ببیندقطعا چند تا فحش و پدر لعنتی نثارتان خواهد کرد که هیچ و به چند جا پیغام ،پسغام میدهد که به فلانی بگویید بیاید و لک یا خدش را سوو نماید و تا سوو نکنید هم آرامش به خودتان نخواهید دید،پس بهتر آن است تا دیر نشده و آبرویی برایتان مانده است دست بکار شده و آن را تمیز و مثل یک دستهگل نمایید ،آن موقع هست که بهبه و چهچه شروعشده و شمارا به عرش اعلا میبرند و پدربیامرزی نثارتان میکنند و از شما بهتر و سختکوشتر و سکه کارتر ،عالم به خودش ندیده است......
ادامه مطلب ...
ما ز یاران چشم یاری داشتیم آن غلط بود آنچه می پنداشتیم
سخن من اندر ویرانگی و دربدری و از همپاشیدگی دیار با همت و صمیمیت ما،خشک است .یکی از محدود بخت های خوب ما اینست که خشک بین برکوک و کلاته بالا واقع شده است و گر نه خدا میداند از این هم یک لاقبا تر میبودیم.ما کجا گاز کجا،ماکجا و آنتن موبایل کجا.پس شکر و هزار شکر خدارا وآفرین و صد آفرین به جقرافیای منطقه،که در یک نقطه مرکزی،در مرکز ثقل منطقه،در کنار رودخانه فصلی،از نظر سفره های آب زیرزمینی خدادادی در حد نزدیک به مطلوب،بیرون از گسلهای خطرناک زلزله،از منظر آب و هوایی ،بگردم قدرت پروردگار راکه بهترین آب و هوا،از نظر سوقالجیشی و استراتژیک صد البته عالی،دارای زمین زارهای گسترده در حد و اندازه دوسه تا پارچه ده قدو نیم قد،از دیدگاه قدمت کهن و باستانی،دارای کوه زیبا و سر به فلک کشیده قراولخانه،در زمانیکه در نوک آن قرار میگیری تمام منطقه زیر پرو بالت قرار میگیرد،دارای چشمه سارها و کاریزها و چاههای متعدد(نیمه تخریب و نیمه احیا).چه گویم؟
ای وطن،ای ریشه من،عشق من ،اندیشه من
گور من ،گهواره من ،قلب پاره پاره من!............به کجا چنین شتابان؟
در باورها نمیگنجد که روزی روزگاری خشک نگین زیبای منطقه ،امروز چنین بی یارو یاور شده است ،هیچکس بدان توجهی نتنها نمینهد بلکه تا میتواند در ویرانگی آن میکوشد.عده ای در خوابند که هیچ اما بعضی خود را بخواب زده اند و چنین کسانی بیدار نخواهند شد مگر اینکه خود بخواهند و یا.............!؟چه باید کرد؟چه بخواهیم چه نه،خشک یکی از تاثیر گذار ترین روستاهای منطقه است ،ازمنظر اقتصادی ،اجتماعی ،تجارت،فرهنگی ،با تمام ویرانگی اش !!!!!!؟؟.
ادامه مطلب ...
همچنانکه در بخش ،خشک دیار مهتران و مهرگان سخن رفت،وجود دشواریهای سالخوردگان و سالمندان و پیران ودر یک جمله ،آنهاییکه رگ و خون و پوست و تمام سلولهای بدن ما از آنهاست،همه مارا سخت بخود مشغول کرده است.سالیان سال است که در دیار عزیز ما فقط تلک تلک عصای بزرگان ما طنین انداز است ،بعصی از آنها به پیروی از فرزندانشان برای آسایش فرزندان و خودشان زادگاه و موطن یک عمر خاطره را رها کرده و هجران گزیده اند ،اگر چه آنها نزد فرزندان خود هستند اما روح و روان آنها با گوسفندان و مالها و سرزمین دیار خود هست .نمیدانم چرا ولی بیشتر پیران ما خانه خودشان را که جز صفا و صمیمیت چیز دیگری در آن یافت نمیشود با بهترین شرایط زندگی خارج از خشک عوض نمیکنند.و این بعضی مواقع فرزندان را دچار بحران میکند و کار بجایی رسیده است که فرزندان هم علی رغم میل باطنی اشان بودن والدین در خشک را ترجیح میدهند و مواردی که در خشک دیده میشود این اعتماد را دو چندان میکند.
عظمت کار داوطلبانه:
ادامه مطلب ...